دلنوشته کمبود خاطره

من حالم خوب بود,فقط کم حرف میزدم و زیاد میخوابیدم,به یه گوشه خیره میشدم و صورتم خیس میشد,لباس نمیخریدم وفیلم نمیدیدم,غذای کم وسیگار زیاد.

گفتن حال روحیه مناسبی نداری,دکتر رای به بستری شدنم داد.

چهار ماهه که بستری شدم,اولا بهش میگفتن دیوونه خونه اما الان میگن کلینیک.

امروز یکی از بیمارا دلیل حال بد منو فهمید,میگفت:ازکمبود خاطره رنج میبرم.

اما من حرفش رو جدی نگرفتم چون کلی خاطره دارم,همه یه شکل و بایه نفر, من و دوست خوبم,تنهایی.

#محمد_علیخانی

دل نوشته ی کمبود خاطره

خاطره ,زیاد ,بستری ,کم ,حال ,یه ,کمبود خاطره ,فهمید میگفت:ازکمبود ,منو فهمید ,حال بد ,میگفت:ازکمبود خاطره

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

میبد ؛ شهری به قدمت تاریخ دلنوشته های یک انسان... فروشگاه اسباب بازی سامی تویز مجموعه فونت آرشید سبک زندگی لوکس اَز مَن :) آموزش طراحی لوگو BlueBee پایگاه فرهنگی اطلاع رسانی شهدای دانش آموز کلاب کتابخوانی شب خوب